• وبلاگ : عشق
  • يادداشت : خشم عاشق
  • نظرات : 3 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    تاريخ ، براي آيندگان حکايت کن که مردمان زمانه ام بي عدالتي را دوست دارند و نامهرباني را شيوه بزرگان مي دانند ؛ حکايت کن در اين زمانه انسانها خشم خود را با دشنام بيان مي کنند و دست کودک بازيگوش را با سنگ مي شکنند و از اين کار خود خرسندند زيرا همه انسانهايي را که به شيوه آنها رفتار نکنند مستحق عذاب مي دانند...

    سلام .پست قشنگي بود.مثله هميشه.

    (آرزوهاي خودتون رو يه جا يادداشت كنيد.خدا هيچ وقت يادش نميره ولي شما يادتون ميره اون چيزايي كه الان داريد و بهش رسيديد يه زماني آرزوتون بوده....)

    اين تيكه رو هم يادگاري از من داشته باش.

    فدات.باي

    اي صميمي! . . . اي دوست
    گاه و بيگاه لب پنجره ي خاطره ام ميايي
    ديدنت . . . حتي
    از دور
    آب بر آتش دل مي پاشد
    آنقدر تشنه ي ديدار تو ام
    که به يک جرعه نگاه تو قناعت دارم
    دل من لک زده است
    گرمي دست تو را محتاجم
    و دل من . . . به نگاهي از دور
    طفلکي مي سازد
    اي قديمي! . . . اي خوب
    تو مرا يادکني . . . يا نکني
    من به يادت هستم

    سلام دوست من پستت عالي و زيباست برات آرزوي موفقيت رو ميکنم

    به منم سري بزن منتظرم

    http://tofanezard.blogfa.com

    سلام خواهر خوبم

    وقتي شعر زيبايي رو كه نوشته بودي خوندم حس عجيبي داشتم حسي مثل حس غريب يك مرغ مهاجر.............

    راستي جسارتا ميخواستم اگه اجازه بدين يكي دو تا كلمه به شعر زيبايي كه نوشته بودين اضافه كنم ميدونم كار زشتي دارم ميكنم اما منو ببخش

    من و دل و وفاي دل به سويت آيم و تو هم

    پري و جن و انس را عليه من سپاه کن

    گواه کرده ام تو را و عاشقم به عشق تو

    تو هم چنين بگو سپس خداي خود گواه کن

    خيلي زيبا بود خيلي دلنشين بود خيلي زلال بود خيلي ساده بود اينقدر زلال و شفاف كه ميشه يه دل صاف و ساده رو از پشت اون ديد بازم ميگم منو ببخش من شاعر نيستم اما بر دست و قلم همه اونايي كه دل خودشونو نثار دوستان ميكنند بوسه ميزنم

    سلام آن غاليه خط گر سوي ما نامه نوشتي گردون ورق هستي ما در ننوشتي مرسي تو هم بيا اسفراين
    سلام.خوبين شما.]از من خبري نيست خوشحالي؟شعرت زيبا بود.من خيلي دلم باسه وبلاگ تنگ ميشه ولي مشكلات نميزاره زياد بيام طرف وبلاگ

    سلام

    قالب رو از قالب هاي پارسي بلاگ انتخاب كنيد...

    سلام

    خيلي زيبا بود

    موفق باشين

    يا علي

    کاش دوستت دارم بي هيچ غرضي بر زبان ها جاري بود
    با تو بودن ها بي هيچ دليلي واقعي بود
    آنگاه رنگ عشق من و تو ماندني بود...

    اي صميمي! . . . اي دوست
    گاه و بيگاه لب پنجره ي خاطره ام ميايي
    ديدنت . . . حتي از دور
    آب بر آتش دل مي پاشد
    آنقدر تشنه ي ديدار تو ام
    که به يک جرعه نگاه تو قناعت دارم
    دل من لک زده است
    گرمي دست تو را محتاجم
    و دل من . . . به نگاهي از دور
    طفلکي مي سازد
    اي قديمي! . . . اي خوب
    تو مرا يادکني . . . يا نکني
    من به يادت هستم
    من صميمانه به يادت هستم
    دايم از خنده لبانت لبريز
    دامنت پرگل باد

    اندکي صبر ؛ تکه اي اميد و به ا ندازه کف دست گذشت بر بقچه ام مي گذارم و به سوي فرداهايي روشن قدم مي گذارم ...

    راستي يادم رفت منم لينك شمارا با افختار گذاشتم
    بازم ازت ممنونم

    اگه ميشه منوبااسم احمد (خورشيد تابان ) لينكمو بزار

       1   2      >